اکنون ممکن است این پرسش پیش آید که منظور از وسواس مذهبی چیست؟ وسواس مذهبی [۸] یک اختلال روانی است که در درجه اول با احساس گناه آسیب زا یا وسواس های فکری با محتوای اخلاقی و مذهبی مشخص می شود، که البته اغلب با رفتار های اجباری اخلاقی و مذهبی نیز همراه بوده و بسیار ناراحت کننده و ناسازگارانه است(آبراموویتز[۹] و همکاران،۲۰۰۲؛ فالون[۱۰] و همکاران،۱۹۹۰؛ به نقل ازمیلر[۱۱] و هیجز[۱۲]، ۲۰۰۸). وجود تمایز هایی در شیوع نشانه های وسواس فکری عملی و برخی ملاحظات دیگر، میلر و هیجز(۲۰۰۸) را بر آن داشت تا ضمن مقاله ای، یک چارچوب مفهومی از وسواس مذهبی با توجه به بررسی جامعی که از یافته های مربوط به وسواس مذهبی و همه گیر شناسی، ویژگی های بالینی، سبب شناسی، و روش های درمانی آن انجام داده بودند، ارائه دهند. این محققان پیشنهاد می‌کنند که وسواس مذهبی، علی رغم شباهت با اختلال وسواس فکری عملی، با درنظرگرفتن ویژگی منحصر به فرد این اختلال، شدت علائم، مقاومت درمانی، و حمایت تحلیل های آماری، می‌تواند به صورت تشخیص متمایزی مطرح شود.

 

در بین عوامل فرهنگی، دینداری علاقه قابل توجهی را به خود معطوف داشته است و بررسی رابطه آن با اختلال وسواس فکری عملی در ادبیات پژوهش به چشم می‌خورد(هیمل[۱۳] و همکاران،۲۰۱۱). همچنین، مطالعات چندی رابطه ی بین ویژگی باورهای مذهبی ‌و سطوح دینداری را با نشانه های اختلال وسواس فکری عملی و وسواس مذهبی در نمونه بالینی وغیر بالینی نشان داده‌اند(به عنوان مثال: آبراموویتز و همکاران، ۲۰۰۴؛ سیکا، نوارا و ساناویو، ۲۰۰۲؛ هیمل و همکاران، ۲۰۱۱؛ ویلیامز[۱۴]، گلوریا لو[۱۵]و گریشمن[۱۶]، ۲۰۱۲؛ اینوزو، کلارک و کارنسی، ۲۰۱۲؛ یورولماز[۱۷] و همکاران، ۲۰۰۹؛ اینوزو و همکاران، ۲۰۱۲). البته باید خاطر نشان ساخت که برخی ‌از مطالعات نیز در یافتن ارتباط معنی دار بین میزان دینداری یا نوع دینداری و نشانه های اختلال وسواس فکری عملی و وسواس مذهبی، موفق نبوده اند(آثاریان، بی غم و اصغرنژاد، ۲۰۰۶؛ هرمش[۱۸]، ماسر کاویتزکی[۱۹] و گراس لسروف[۲۰]، ۲۰۰۳؛ نلسون[۲۱]و همکاران، ۲۰۰۶؛ تک[۲۲] و اولگ[۲۳]، ۲۰۰۱؛ زوهر[۲۴]و همکاران، ۲۰۰۵؛ هیمل و همکاران، ۲۰۱۲؛ تئودور[۲۵]، ویتزیگ[۲۶]و پولارد[۲۷]، ۲۰۱۳). همچنین اینوزو، کلارک و کارنسی(۲۰۱۲) الگوی متفاوتی را در ارتباط بین خرده مقیاس های ترس از گناه و ترس از خدا در پرسشنامه وسواسی مذهبی پن با سطوح دینداری در دو گروه مسلمان و مسیحی نشان داده‌اند. دلایل متعددی برای تبیین این یافته های متناقض وجود دارد. ازآن جمله می توان به دشواری عملیاتی کردن و اندازه گیری یک سازه چند وجهی مانند دینداری (هیل[۲۸] و هود[۲۹]، ۱۹۹۹؛ هیل، ۲۰۰۵) ‌و گستردگی طرح های پژوهشی مورد استفاده در این مطالعات اشاره کرد. به عنوان مثال، گاهی با توجه به معیارهای رفتاری، برای دینداری تعاریف عملیاتی ارائه شده(مانند حضور در کلیسا) وگاهی دینداری به عنوان خود ارزیابی مشخص شده است. مانند: ” باورهای دینی چقدر برای شما مهم است” ؟ (تئودور، ویتزیگ و پولارد، ۲۰۱۳).[۳۰]

 

با اینکه در دهه های اخیر نظریه های شناختی رفتاری بیشتر به تبیین اختلال وسواس فکری عملی پرداخته‌اند(کلارک، ۲۰۰۴؛ راچمن[۳۱]، ۱۹۹۷؛ سالکووس کیس[۳۲]، ۱۹۹۸) اما در توازی با این تبیین، به نوع مذهبی وسواس هم پرداخته شده و تبیین های شناختی اشاره دارند که دینداری شدید ممکن است به عنوان یک عامل خطر بالقوه برای اختلال وسواس فکری عملی محسوب شود(راسموسن[۳۳] و تسونگ[۳۴]، ۱۹۸۶؛ اینوزو، کلارک و کارنسی، ۲۰۱۲).

 

اکنون به شرح این تبیین ها می پردازیم: سالکووس کیس(۱۹۸۵)، اولین مدل شناختی جامع درباره ی اختلال وسواس فکری عملی را مطرح ‌کرده‌است. به طورکلی او در نظریه اش به نقش احساس مسئولیت، وبه دنبال آن، احساس گناه، اهمیت بیشتری می­دهد. اما راچمن(۱۹۹۷) در نظریه خود برنقش سازه همجوشی فکر- عمل[۳۵] (TAF)، تأکید دارد. این سازه به پدیده ای روانشناختی اشاره دارد که در آن، افکاروسواسی واعمال مرتبط با آن ها معادل هم درنظر گرفته می‌شوند. تحقیقات اولیه نشان داده‌اند که سازه همجوشی فکر و عمل دارای دو بعد اصلی است: همجوشی فکر – عمل اخلاقی و همجوشی فکر – عمل احتمال(راچمن، ۱۹۹۷). برخی پژوهش ها اشاره دارند که همجوشی فکر – عمل احتمال با نشانه های وسواس فکری عملی رابطه قوی تری دارد تا همجوشی فکر – عمل اخلاقی(امیر و همکاران، ۲۰۰۱؛ کولز و همکاران، ۲۰۰۱؛ شافران و همکاران، ۱۹۹۶).

 

با توجه به نظریه سالکوسکیس(۱۹۸۵)، مطالعات اولیه درمورد رابطه بین دینداری واختلال وسواس فکری عملی، احساس گناه را به عنوان یک متغیر میانجی درنظر گرفته اند(برای نمونه:گرینبرگ، ویتزتوم و پیسانت، ۱۹۸۷؛ نیلر[۳۶]و بک، ۱۹۸۹؛ استکتی، وایت وکوای، ۱۹۹۱؛ محجوب وعبدل حافظ، ۱۹۹۱). تحقیقات نشان داده‌اند که گرایش مسیحیان و مسلمانان به شدت مذهبی برای تجارب وسواس گونه، بیشتر به حس بسط داده شده گناه شخصی و باور به اینکه آن ها مسئول کنترل افکار ناخواسته، سر زده وتهدید آمیز هستند، مربوط می شود(اینوزو و همکاران،۲۰۱۲).

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...